مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط عاشقان مهدی موعو(عج) در تاریخ 1392/11/18 و 13:03 دقیقه ارسال شده است | |||
قصه ی بهمن...
یکی بود یکی نبود، غیراز خدا هیچکس نبود، جز یکی یارخدا، نام او روح الله، آنکه بود مظهرمهر، آنکه شد نورسپهر، شهرتاریک و سیاه، مردمان مرده و بی روح و نوا، او با بانگ رسا، میزد برهمه کس،تا صدایش همه جا... خفته ها بیدار، مست ها هوشیار، قصه بسیار زیباست ، قصه ای بی همتاست .نهضتی جاویدان، رهبرش روح خداست . مردگان زنده شدند، زندگی رنگی دگر، شد زمستان چو بهار عده ای با ایمان ، با صفات شیران ،پاسدار و بیدار ،انقلابی هوشیار دل ها مات و خموش ، بزدلانی چون موش ،گرد خود چرخیدند . وه چه جنجالی بود! جای ما خالی بود! باز با بانگ رسا ، می سرودند تکبیر، یارانش همه جا، با سلاح وحدت . قصه ام طولانیست ، وقت تنگ باشد و کم ، هرچه بود زود گذشت ، دوران ماتم و غم ، ماه بهمن که دمید، رهبر از راه رسید، گاه تاریکی گذشت ، شام شد صبح سپید نهضتی جاویدان، در پناه قرآن، خاطراتی زیبا، رهبرش روح الله . [بدرود] پاسخ : سلام
ممنون از شعر زیبایتان |
این نظر توسط 30marja در تاریخ 1392/11/14 و 12:16 دقیقه ارسال شده است | |||
جزو اولین های ثبت شده در سی مرجع باشید.
http://30marja.ir پاسخ : سلام
ممنون از لطفتان |
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت